به گزارش مشرق، سعید آجرلو تحلیلگر مسائل سیاسی و مدیرمسئول روزنامه صبح نو در یادداشتی به بررسی علل میزان قابل توجه آرای باطله در انتخابات ۲۸ خرداد که به نسبت انتخاباتهای گذشته رشدی حدود ۱۰ درصدی داشت، پرداخت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
به واسطه اینکه درباره آرای باطله سخن فراوان گفته شده، سعی میکنم از موضعی متفاوت به چند نکته درباره این آرا اشاره کنم.
۱/ آرای باطله "پدیده" انتخابات ریاست جمهوری بود چرا که به صورت پیش بینی نشده به رتبه دوم دست یافت و در انتخابات شوراها نیز در برخی حوزهها گوی سبقت را از سایر رقبایش ربود. در حالی که بسیاری عدد مشارکت را در حدود ۴۰ تا ۵۰ پیش بینی میکردند، میزان نهایی مشارکت کسی را شگفت زده نکرد. از همین رو آنچه موجب شگفتی در این انتخابات شد، آرای باطله بود نه میزان مشارکت. آرای باطله جدی ترین "اپوزیسیون" برنده و بازندگان این انتخابات است.
۲/ میزان آرای باطله را بیش از هر چیز باید ادامه عملکرد دولت روحانی و واکنشی به مساله "کارآمدی" دانست. کم شدن رابطه صندوق رای با حل مشکلات اقتصادی در انتخابات مجلس یازدهم خود را بیان کرده بود اما این بار نه فقط در قالب عدم مشارکت که در رای باطله خود را نشان داد. دومین میزان رای باطله قبل از این مربوط به دور اول انتخابات سال ۸۴ یعنی دقیقا در پایان دوره ۸ ساله دولت اصلاحات در حدود ۱۷/۴ درصد بود که حدود یک میلیون و دویست هزار نفر را شامل میشد؛ رگههایی از "اعتراض فعال" در سطح صندوق رای. نکته جالب بالا بودن نرخ رای باطله از متوسط این نرخ در پایان دو دولت مورد حمایت اصلاحات است که نیاز به دقیق شدن دارد.
۳/ آرای باطله بخشی از "بحران نمایندگی" نیروهای سیاسی را "نمایندگی" میکند. اگر در دورههای گذشته در حدود ۲ الی ۳ درصد آرای باطله چندان معنای سیاسی نمیداد اما در این انتخابات، میزان تقریبا ۱۳ درصدی آرای باطله حتما یک "امر سیاسی" و "مساله سیاسی" است که البته بیش از هر جا ریشه در جامعه شناسی سیاسی دارد. به همین واسطه رای باطله، "رای بیسر" یا "رای بینامزد" است که ضمن رای منفی به نامزدهای "حاضر" به دنبال نامزد "خود" میگردد و راه به قدرت رسیدن او را از مسیری غیر از صندوق رای نمیجوید. این نوع از مشارکت در عین حال "خشم" خود را از نیروهای سیاسی موجود نشان میدهد و به نحوی به هیچ جریانی "نمایندگی" نمیدهد و از جریانهای سیاسی موجود عبور میکند و به تعبیری میتواند نمادی از "نه" به جریانهای سیاسی رسمی در صحنه انتخابات باشد.
به واسطه بیسر بودن این رای، چندان عجیب نیست که از راست افراطی تا چپ افراطی، از احمدی نژاد تا تاج زاده بر موج این رای سوار شوند. گرچه تا حدود زیادی صورت این آرا "نهان" است اما لیدر سیاسی این آرا "پنهان" است و جنبه رازگونه دارد. پیش از این اصلاح طلبان خود را نماینده "جامعه جنبشی" در سال ۷۸ و ۸۸ معرفی کردند و خود را حد فاصل "خیابان" و "سیاست" دانستند. این میزان رای باطله اما خود "رای جنبشی" است که خود را در عبور از اصلاحات تعریف کرده است و طبیعتاً ممکن است به خط تجدیدنظرطلبی در اصلاحات قدرت بیشتری بدهد.
۴/ رای باطله در حد فاصل "مشارکت ایجابی" و "تحریم" جنبه "مشارکت منفی" دارد. در حالی که در تحریم نوعی "قهر" و شاید "بیطرفی" نسبت به انتخابات و حتی نوعی احساس "از خودبیگانگی" و "شیء گشتگی" به سیاست مشاهده میشود، در رای باطله همچنان "امر سیاسی" زنده است اما خود را به جای "رای مثبت" در "رای منفی" بیان میکند. این جنس از رای عملا جنبههای "بیطرفانه" تحریمیها را پررنگ میکند و فضای درونی سیاست را متکثرتر خواهد کرد. ما با نیروهای اجتماعی مواجه هستیم که نیروی سیاسی متناسب با تفکر خود را نیافتهاند اما از سیاست کناره نگرفتهاند. به تعبیری خواستههایشان بزرگتر از نامزدهای در صحنه اما رویکردشان همچنان متناسب با سایز صندوق است. این افراد بر خلاف تحریمیها که با نهاد انتخابات قهر کردهاند فقط با نامزدها قهر هستند نه با صندوق. پیش از این اصلاح طلبان خود را نماینده جامعه جنبشی در سال ۷۸ و ۸۸ معرفی کردند و خود را حدفاصل "خیابان" و "سیاست" دانستند. این میزان رای باطله اما خود "رای جنبشی" است که خود را در عبور از اصلاحات تعریف کرده است. "بی قدرتان" این بار قدرت خود را در "نه" به نامزدهای سیاسی بیان کردند نه در مشارکت مثبت و تحریم.
۵/ رای سفید یک کنش اعتراضی و از سر دلخوری و سرخوردگی و شاید یک مرحله قبل از رادیکالیسم و یا حتی ناامیدی است؛ به دنبال رساندن صدای خود است چون احساس میکند که صدای او شنیده نمی شود. در عین حال مایل نیست که گلایه و یا حتی خشم خود را تبدیل به رادیکالیسم کند و البته هنوز ناامید و افسرده نشده و مانند تحریمیها بیطرف یا حتی قهر با صندوق نیست و شکل منفعلانه به خود نگرفته است. از همین رو رای باطله صورت منفی مشارکت و صورت مثبت تحریم است.
۶/ اینکه آرای باطله چه سرانجامی خواهند داشت بستگی به عملکرد دولت آینده دارد. چه بسا رضایت از دولت موجب ایجابی شدن این آرا و "مشارکت مثبت" شود حال آنکه عدم رضایت از دولت میتواند این آرا را به آرای تحریمی اضافه کند. البته پدیده بودن آرای باطله در صورت ادامه بحران کارآمدی میتواند منجر به قاعده و با جذب آرای تحریمی به وزن این آرا در سالهای بعد افزوده شود. این "نه" به نیروهای سیاسی و اعتراض به کارآمدی را نه از راه غیرسیاسی بلکه باید از راه سیاسی درمان کرد. چیزی حدود ۲۳ میلیون رای که نصیب اصولگرایان و در صدر آنها سید ابراهیم رییسی شد، میتواند فرصتی برای احیای سرمایه اجتماعی ایجاد کند. بیش از یک سوم از واجدان شرایط به تحول امید دارند و با اقدامات شجاعانه و استفاده از ظرفیتهای مردمی میتوان این سرمایه را پس از احیا گسترش هم داد تا هم رای باطله را تبدیل به مشارکت مثبت کرد و هم رفته رفته از حدود ۵۰ درصدی که رای ندادهاند، کاست.